گفت وگو با استاد علیاصغر شاه زیدی، در آستانه زادروزش:
تعداد بازدید : 13
جوانان باید پاسدار موسیقی اصیل ایرانی باشند
نام استاد تاج که به میان میآید، بیقراری در کلامش موج میزند. با تأکید میگوید: حضرت آقای تاج! مرا یاد شعر دوران کودکیام میاندازد؛ درس معلم ار بود زمزمه محبتی...! شاگردان گرداگرد اتاق نشستهاند و یکبهیک گوشه چکاوک از دستگاه همایون را به استاد جواب میدهند.دیوارهای آجری کلاس با تصاویری از بزرگان موسیقی، رنگ گرفته است. استاد تاج، استاد کسایی، استاد شهناز، استاد شجریان، استاد تجویدی، استاد ابوالحسن صبا و ... هر عکس، خود زبان حال و خاطره ای است از روزگاری که اینک تنها نقشش بر دیوار مانده است.آری درست گفت، آنکه گفت: ما نمانیم و عکس ما ماند/ گردش روزگار برعکس است! استاد علیاصغر شاهزیدی، مدرس و خواننده آواز اصیل ایرانی، زاده بیستم بهمنماه 1327 در شهر اصفهان است. گفتوگوی ما با این استاد آواز پیشکسوت را در یک روز سرد زمستانی بخوانید.
نویسنده : اعظم السادات مسعودی
شعر و معنای آن را درک کنیم
استاد شاه زیدی از آن دست استادانی است که به قول دوستی که میگفت: شاه زیدی با دهان نگارش میکند و کلمات را مینویسد،همیشه به معنای شعر و اهمیت آن در آواز توجه تمام دارد.
استاد شاه زیدی میگوید: اگر بخواهیم از کسی تعریف کنیم یا به عکس آن، اگر من گنگ باشم و زبانم بسته باشد، چگونه میتوانم حرف و خواستهام را به یک مدیر، مسئول یا هر شخصی برسانم؟
وی در ادامه اضافه میکند: آن خوانندهای که تحریر را به معنا و مفهوم شعر ترجیح میدهد، کارش اشتباه است. این خواننده چگونه میخواهد حرف مولانا و حافظ و سعدی را به گوش این ملت و مخاطبانش برساند. وقتی خواننده شعر را نمیفهمد و حق شعر را ادا نمیکند یا ممکن است که شعر را بفهمد؛ اما حقش را ادا نکند، این آواز ارزش ندارد. همان بهتر که فقط تحریر انجام دهد.
نخست شعر را تحویل بده بعد به آن تحریر بده
مدرس آواز مکتب اصفهان از استادش چنین میگوید: حضرت آقای تاج وقتی نزد استادش، مرحوم سید عبدالرحیم اصفهانی تلمذ میکرد، ازنظر گیرایی و قرایی صدا، چنان خاص بودند که خود مرحوم سید عبدالرحیم میفرماید: تاجزاده مثل نقش قالی میخواند!
مثل نقش قالی خواندن؛ یعنی اینکه تمام این گلها، قرینهسازیها و رنگآمیزیها درست در جای خودش قرارگرفته است؛ یعنی یکنواخت نمیخواند.
استاد شاه زیدی ادامه میدهد: درآثار موسیقی که از زمان قاجار تا به اکنون داریم، میبینید که خوانندگان چگونه آواز میخواندند.
مثلا آقای تاج میخواندند: «از تو با مصلحتِ / از تو با مصلحت خویش، نمیپردازم (تحریر) / از تو با مصلحت خویش نمیپردازم / همچو، پروانه که میسوزم و در پروازم (تحریر)».
به تأکیدها، مکثها و سکوتها یا متصل خواندن قسمتهای مختلف این بیت دقت کنید. این نمونهای از شیوه آوازی استاد تاج بود و اگر به آواز پیشینیان گوش دهید، میبینید که چگونه آواز میخواندند و آقای تاج چه بنایی را بنیان میگذارند.
وی ادامه داد: یک نکتهای را که مرحوم سید عبدالرحیم به آقای تاج تذکر میدهند این بوده که اول شعر را تحویل بده بعد آن را تحریر بده! هیچگاه در شعر تحریر نده!
وی تصریح کرد: شما همین چند جمله مهم را ملاک قرار بدهید و خوانندگانی که خارج از صحبتهای بنده و آقای تاج و مرحوم سید عبدالرحیم عرض کردم خودتان قیاس بفرمایید آیا آنها درست میخوانند یا چیزی را که آقای تاج خواندهاند و گفتهاند: برای آواز ابتدا باید با شعر زندگی کرد.
وی با نقل خاطره مشترکی با استاد تجویدی در هنگام تهیه آلبوم چرخ گردون، گفت: برای تهیه آلبوم چرخ گردون، چند غزل نوشته بودم که گمانم بیشتر اشعارم از حضرت حافظ بود و استاد تجویدی هم مشغول نوشتن کتابی بودند. گفتم آقا من این شعرها را نوشتهام، اشعار را بخوانید و مشتاقم نظر شمارا هم بدانم.
ایشان برگه را از من نگرفتند و گفتند که این برگه را در کیفت بگذار و ادامه دادند یک تفأل از حضرت شمس میزنیم.
کتاب را از بالای سرخود برداشتند و تفألی زدند و این شعر آمد و خدا گواه است که در مصراع دوم هردوی ما گریه کردیم.
همینکه آقای تجویدی خواندند که اگر عالم همه پر خار باشد ... دل عاشق همه گلزار باشد.
خدا شاهد است که هر دو اشکمان ریخت. حتی همینالان که به یاد آن خاطره افتادم به همریختم.
من فردا شب آن روز، این شعر را در استودیو خواندم.
وقتی این شعر با من و استاد تجویدی چنین میکند معلوم است که من میفهمم که فردا باید این شعر را چگونه بخوانم. چون زبان حال من و زبان حال آقای تجویدی و هرکسی است که به عشق و موسیقی پایبند است.
نوازندگان باید شعر را بشناسند
استاد شاه زیدی با اشاره به همکاریاش با استاد تجویدی از نوازندگان و آهنگسازان برجسته کشور، با انتقاد از این اینکه خیلی از نوازندگان الآن ما، شعر را نمیدانند گفت: متأسفانه اکثر نوازندگان، فاقد این هنر هستند؛ درحالیکه آقای تجویدی و آقای کسایی گاه خود شعر میسرودند، آقای شهناز، منبع شعر بود.
وی یادآور شد: تاکسی شعر بلد نباشد، نمیتواند آهنگسازی کند و موسیقیدان باشد. هرجایی که با آقای شهناز و آقای کسایی خواندم، گویی عکسبرگردان کار آقای کسایی و آقای شهناز را به من یا به آقای تاج میدهند.
مدرس مکتب آوازی اصفهان خاطرنشان میکند: در آواز دو چیز رو باید توجه بدهیم؛ یکی دکلمه صحیح شعر و معانی کلمات را بهدرستی القا کردن و دیگر اینکه کلمات را در جای خودش بنشانیم.
مناسبت خوانی در آواز
از استاد درباره مناسبت خوانی در آواز پرسیدم که گفت: مناسبت خوانی، ورای تعریف است و اصلا نمیشود تعریف کرد. وی به اجرایی با هابیل علیاف اشاره کرد و گفت: در مجلسی ایشان کمانچه مینواختند و من خواندم: «ما سپر انداختیم / چون تو کمان میکشی / گو دل ما خوش مباش / گر تو بدین دلخوشی»
وی افزود: ازاینگونه بسیار اتفاق افتاده و باید اتفاق بیفتد و پیش بیاید. با اشعار و با حربه موسیقی میتوان هشدار داد و بیدارگر بود. حربه موسیقی که در کنار شعر قرار میگیرد، تأثیر آن را صدچندان میکند.
استاد شاه زیدی در ادامه با یادکرد احترامآمیز از مرحوم استاد سید عبدالرحیم، دکتر حسین عمومی و استاد طاهر پور که به این نکات بسیار توجه داشتند؛ از آواز تأثیرگذار زندهیاد عمومی سخن گفت و افزود: استاد عمومی گاه تکبیتهایی میخواندند که پشت آدم را میلرزاند! سوز و حال صدای آقای دکتر عمومی و هم اشکهای جاری بر صورت، نشان از حال درون دکتر عمومی بود که از وجودش زبانه میکشد و بالا میرود.
نسل جدید و هنر مرصعخوانی
از استاد درباره هنر مرصعخوانی در آواز و در نسل جدید سؤال کردم. وی گفت: نسل جدید اصلا این هنر را بلد نیست. این نسل، گوشش به این مسائل بدهکار نیست و با ضرس قاطع میگویم که هیچکدام از نسل جدید نه این هنر را بلدند نه به دنبال یادگیری آن هستند. آنها فقط به دنبال پول جمعکردن هستند. مدام دغدغه این را دارند که کجا کنسرت برگزار کنند. چند نفر بیایند و چه قیمتی بلیت بفروشند.
وی درباره هنر آواز گفت: متأسفانه آواز منسوخشده و دیگرکسی به مفهوم کلمه، آواز نمیخواند.
وی افزود: حدود سی چهل شب پیش در سالن ارسباران جلسهای بود که آقایان: شهبازیان، جهان دار، نوربخش، سراج، معتمدی و... بودند و در آنجا عرض کردم که 98 درصد از کسانی که آواز میخوانند، آواز بلد نیستند. امروز در همه ابعاد زندگی همه به دنبال راحتی هستند. ما در همه کاری، توقعمان بالا رفته است ؛نسل جدید به دنبال هنر موسیقی نیست.
استاد تاج از منظر شاگردش
استاد شاه زیدی از استاد خود همیشه به نیکی و بابیان کلماتی خاص و احترامآمیز یاد میکند. این احترام نهفقط در برابر من ِمصاحبهکننده که در کلاسهای درس استاد، وقتی از استاد تاج سخن به میان میآید، احترام منحصربهفرد در کلامش مشهود است، متأسفانه این احترام در روزگار کنونی و نسل حاضر بسیار کمرنگ است.
وی درباره استاد تاج میگوید: آقای تاج؛ یعنی حضرت آقای تاج، نمونه بارز انسان با تمام صفات نیک و پسندیده بود. از حیث اخلاق، ازلحاظ مردمداری، از منظر لحن و صحبت کردن با آدمها (چه کوچک چه بزرگ) بینظیر بودند... با همه با احترام صحبت میکردند. به بچهها سلام میکردند.
وی افزود: هیچوقت کسی در آقای تاج غرور ندید! حتی برای یکبار! هیچکس ازایشان دروغ نشنید! حرف خلاف از آقای تاج نشنید. حالا اگر بخواهیم در خصوص صفات آقای تاج صحبت کنم، باور کنید ساعتها وقت میخواهد؛ ضمن اینکه بنده در حد و اندازهای نیستم که بخواهم درباره چنین شخصیتی صحبت کنم، برای اینکه بزرگان ما گفتهاند که معرِف باید اجل بر معرَف باشد تا بتواند درباره آن فرد حرف بزند یا باید در اندازه او باشد. از استاد شاه زیدی پرسیدم، استاد تاج چه توصیهای به شاگردانش داشت که شما بهعنوان فرزند هنری ایشان، به شاگردان خود هدیه میدهید؟ گفت: من خودم را لایق بعضی از عناوین منتسب به خودم از طرف شما نمیبینم. وی ادامه داد: استاد تاج حرفش این بود که ما آدم بشویم. میتوانم بگویم بحث موسیقی ایشان در مرحله پنجم و ششم و بیشتر توصیههایشان بر اخلاق و فرهنگ بود.
حضرت آقای تاج بیشتر الگو بودند. همینطور که ما رفتار و مرام و کردارشان را میدیدیم، همین برای ما شاگردانش خود کلاس درس بود.
سخن استاد شاه زیدی به دولت و دوستداران هنر موسیقی
استاد شاه زیدی در ادامه گفتوگو به جایگاه هنر در جامعه کنونی پرداخت و گفت: در کشور ما هنرمند از ناحیه دولت حمایت نمیشود. هنرمند باید از هر نظر تأمین شود تا بتواند به هنرش توجه کند و همه فکر و وقتش را صرف هنرش کند تا کار ماندگاری ارائه دهد.
وی خاطرنشان کرد: باز خواهشم را تکرار میکنم که جوانهای نازنین؛ به داد فرهنگ برسید؛ چراکه اگر فرهنگ نداشته باشیم، دیگر چیزی نداریم، هویتی نداریم.
وی تأکید کرد: هویت ما به فرهنگ ماست. هویت من ایران و حفظ کردن فرهنگ ایران است. اگر به فرهنگم بیاعتنا باشم، دیگر چیزی ندارم!
در پایان گفتوگوی صمیمیام با استاد شاه زیدی، ضمن تبریک زادروز ایشان از احساسش به شماره عمرش از منظر هنر و آرزوهایش پرسیدم که گفت: احساسم این است که هر مدتزمانی که زندهام بتوانم کاری کنم تا به کسانی که استعداد آوازخواندن دارند - بهویژه جوانها- کمک کنم. آرزوی من است که نتیجه زحمات این سالهارا که برای کلاسهایم کشیدهام، ببینم و حاصلی را که از این باغ بهدستآمده، شاهد باشم.